۳۱ تیر ۱۳۹۲

تنبیهات: آخرین نکته‌ها درباره فیلم «گذشته»

قبل‌تر دو نوشته درباره گذشته نوشته‌ام (این‌جا و این‌جا). حالا این مطلب‌م که کشکولی است از نکته‌هایی که درباره این فیلم به ذهن‌م رسیده، پایان این سه‌گانه خواهد بود.

یکم
برای من چهره «احمد» [با بازی علی مصفا] در «گذشته» شباهت زیادی با چهره «نادر» [با بازی پیمان معادی] در «جدایی نادر از سیمین» دارد. نمی‌دانم آیا این شباهت می‌تواند محمل نکته‌هایی باشد یا نه اما برای من جالب است که شخصیت مرد ِ فرهادی، چه در ایران و چه در خارج از ایران، شباهت‌هایی به هم دارند. شاید بی‌ارتباط هم نباشد که جایی از فیلم، لوسی رو به احمد می‌گوید که دلیل تمایل مارین به سمیر، شباهت چهره او به چهره احمد است. 

دوم
خانه نادر و سیمین در تهران را به یاد بیاورید. خانه‌ای شبیه دخمه است از منظر من. ساختمانی کهنه و درهای چوبی قدیمی. شاید کسی در نگاه نخست این را نوعی سیاه‌نمایی نسبت به زندگی ِ ایرانی تلقی کند. اما خانه مارین در فرانسه نیز چنین حالتی دارد. لوکس نیست؛ رنگ و لعاب ندارد. به هم ریخته و کهنه است. ظرف‌شویی چکه می‌کند و دیوارش رنگ نخورده. به‌گمان‌م نشان دادن زندگی طبقه متوسط ـ از نظر مالی ـ یکی از دلایلی است که فرهادی چنین لوکیشن‌هایی را انتخاب می‌کند. 

سوم
من از فیلم‌نامه و اصول نوشتن‌ش هیچ چیزی بلد نیستم. اما با همین نگاه عامیانه‌م، فیلم‌نامه «گذشته» را جذاب می‌یابم. دریا را به‌هنگام مد تصور کنید: موج می‌آید و تا مچ پای‌ت را خیس می‌کند. دقایقی بعد، موج از مچ پای‌ت می‌گذرد و چند قدم آن‌طرف‌تر را هم مسح می‌کشد. ساعتی بعد فضای بیش‌تری را به کام‌ش می‌گیرد و دائم بیش‌تر می‌شود. فیلم‌نامه «گذشته» را مثل این موج‌ها می‌دانم. حرکتی نوسانی دارد و می‌آید و می‌رود و هربار، ماجرایی تازه را دربرمی‌گیرد. گاهی مشکلی پیش می‌آید و بعدتر، احساس می‌کنی مشکل حل شده ـ و شاید نفس راحتی بکشی ـ اما ناگاه می‌بینی در دل همین حل شدن مشکل، مشکل بزرگ‌تری شکل می‌گیرد و داستان تازه‌تری و شخصیت بکرتری وارد صحنه می‌شود. پیش‌بینی‌ناپذیری یک فیلم از این جهت، برای من ِ عامی، جذاب است. احساس نمی‌کنم که کارگردان یا فیلم‌نامه‌نویس یک داستان نخ‌نماشده را هی کش می‌دهند.

چهارم
من به‌عنوان یک تماشاگر عامی «درباره الی» دائم چنین جمله‌ای ـ میانه فیلم ـ در ذهن‌م جولان می‌دهد که: "اگر این دروغ را نمی‌گفتند، مسئله این‌قدر پیچیده نمی‌شد." 
در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نیز چنین جمله‌ای در ذهن‌م هست که "اگر این دروغ را نمی‌گفت، مسئله این‌قدر پیچیده نمی‌شد."
اما به‌گمان‌م داستان «گذشته» را با چنین جمله‌ای می‌توان تماشا کرد که "اگر چنین کاری نمی‌کرد، مسئله این‌قدر پیچیده نمی‌شد." تفاوت این دو نوع جمله برای من چنین است: گاهی شما کار اشتباهی انجام می‌دهید ـ دروغ گفتن ـ تا مسئله‌ای حل شود اما بدتر می‌شود. اما گاهی شما کار ِ به‌ظاهر غیراشتباهی انجام می‌دهید اما مسئله را بغرنج‌تر می‌کند. حالت ِ دوم، دایره مسئولیت ما آدم‌ها را بیش‌تر می‌کند؛ حتی نسبت به رفتارهایی که خود را در انجام آن‌ها موجه می‌دانیم هم مسئولیت جدی داریم.

پنجم
از «گذشته» عبرت بگیریم که روی امنیت «میل»‌هامان حساسیت بیش‌تری داشته باشیم. از این‌ آدرس می‌توانید اقدام به دومرحله‌ای کردن رمز جی‌میل‌تان کنید. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر