از قدیم، آسمان برای
انسان رازآلود و خداگون و مقدس بود. اگر اسطورهی «برج بابل» را شنیده باشیم، دریافتهایم که رسیدن به آسمان چه دیرینهآرزوییست که با آب و گل جان ِ ما انسانها آمیخته
است.
از همان روزها، در میان
مکانهای پیرامونمان، قلههای کوهها را نزدیکترین نقطهها به آسمان میدیدیم.
اگر قرار بود جایی از زمین را برگزینیم که «آسمانی» باشد، قلهها را انتخاب میکردیم.
همین ماجرا وامیداشتمان که «معبد»ها را بر فراز قلههای کوهها بسازیم. مثلا زیگورات معبدی است که «پلکانی بیکران
تا آسمان بنا میکند تا آرامآرام از فضای ناهمگون پیرامون جدا شوی، به پیش روی تا
به سرای پاک آسمانی برسی. پلهپله تا آسمان. تا جایی که همچون قلهی کوه، زمین به
آسمان پیوند میخورد و خداوند با آغوش همیشه گشودهاش پدیدار و پرنور [رخ مینماید].»
انسان در آرزوی
دیرینهی رسیدن به جاییست که آسمان و زمین پیوند بخورد و مرغ باغ ِ ملکوت از زمین
بگسلد و به آسمان بپیوندد. «معبد»ها نمودی از این آرزوی دیرپای بشری اند.
وقتی از پیوند
زمین و آسمان سخن میگویم، لاجرم گفتار مرتضی آوینی شنیده میشود که
«خرمشهر دروازهای در زمین دارد و دروازهای دیگر در آسمان. آن روزها زمین و آسمان به هم پیوسته بود و مردترین مردان از همین خاک بال در آسمانها میگشودند ... شهر زمینی خرمشهر در دست دشمن افتاد اما شهر آسمانی همچنان در تسخیر شهدا باقی ماند. از باطن این ویرانیها معارجی به رفیعترین آسمانها وجود داشت که جز به چشم شهدا نمیآمد.»
چه کسی از این نردبامها
بالا میرود؟ چه کسی از شهر زمینی به شهر آسمانی میرسد؟ آوینی پاسخمان میدهد: «آن
کس که به حقیقت انسان دست یافته است.» کسی که با التفات به مرگ، مرگ را در آغوش میکشد
به حقیقت انسان نزدیک است. خود آوینی میگوید
«آنان را که از مرگ میترسند از کربلا میرانند. مردان مرد جنگاوران عرصهی جهاد اند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویهی آتش جستهاند. آنان ترس را مغلوب کردهاند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد. و موانسان حقیقت آنان اند که ره به سرچشمهی فنا جستهاند.»
اگر بپذیریم که
ملتفتانه در آغوش کشیدن مرگ است که حقیقت انسان را متجلی میکند؛ و اگر بپذیریم آن
کس که حقیقت انسان را عیان میبیند نردبامهای آسمان را در دل همین شهرهای خاکیمان
مییابد؛ و اگر بپذیریم انسانهای معراجنیافته باغبطه همین نقطههای پیوند آسمان
و زمین را «معبد» کردهاند، لاجرم باید بپذیریم که مشهد شهیدان آتشنشانمان ــهرچند
در میانهی خاکیترین و دنیویترین نقطههاـــ معبد است. مقدس است. رازآلود است و
خداگون. جاییست که زمین به آسمان پیوسته است.