۱۲ مرداد ۱۳۹۲

با خون نمی‌توان شوخی کرد

دیده‌اید گاهی میانه برنامه‌های تلویزیون، صحنه‌هایی به‌ظاهر بامزه‌ پخش می‌کنند که مثلا کسی از پله‌ها افتاده یا اسکیت از زیر پای کسی در رفته یا دوچرخه و موتور کسی واژگون شده؟ همان صحنه‌هایی که هم‌راه‌شان صدای «خنده حضار» را هم پخش می‌کنند تا بیش‌تر قلقلک‌مان بدهند برای خنده. هر وقت چشم‌م به این صحنه‌ها می‌خورد، ناخودآگاه خودم را می‌گذارم جای همان فردی که ـ مثلا ـ سرش محکم خورده به درخت. تجربه‌های قبلی‌م یادم می‌آید و درد ِ سر می‌گیرم. بعد، این درد را می‌گذارم کنار همان «خنده حضار». نمی‌فهمم که چرا باید در چنین موقعیتی خندید. هرچند اگر بگوییم این درد از آن دردهایی است که «بزرگ بشی یادت می‌ره»، شاید محملی برای خنده ایجاد شود.

این جمله‌ها را شنیده‌اید یحتمل که: «بچه‌ها شوخی‌شوخی سنگ می‌انداختند و قورباغه‌ها [گنجشک‌ها] جدی‌جدی می‌مردند.» این دو قید «شوخی‌شوخی» و «جدی‌جدی» به زاویه دید ما بستگی دارد وقتی که داریم به یک «واقعه» می‌نگریم؛ واقعه رها شدن سنگ از نقطه‌ای و رسیدن به نقطه‌ای دیگر. اگر دوربین‌مان را در میان هیاهوی بچه‌ها بکاریم، شاید اسیر غوغای‌شان بشویم و به این شوخی بخندیم. اما اگر بار و بندیل‌مان را ببندیم و برویم کنار قورباغه‌های هراسان پناه‌گرفته در عمق برکه، سنگ‌باران و چکیدن خون را می‌بینیم.

مجموعه‌ای از آدم‌های دغدغه‌مند (خانه طراحان انقلاب اسلامی)، پوسترهایی طراحی کرده‌اند با عنوان «NationalTrollism» با موضوعیت فلسطین؛ پوسترهایی که تنش بین سربازان اسرائیلی و شهروندان فلسطینی را نشان می‌دهد؛ با این ویژگی که به جای سر سربازان، از الگوهای ترول (+) استفاده کرده‌اند.


شاید کسی در مقام دفاع از این تصویرها بگوید که ترول‌ها شرارت را می‌رسانند؛ این‌جا هم شرارت سربازان اسرائیلی را. قبول! برای من ِ عامی، ترول‌ها تصویرهایی هستند حاوی شیطنت و شرارت. اما کدام نوع از شرارت؟ گاهی به بچه‌ای که زیاده شلوع می‌کند، می‌گوییم: «بچه شرّ». گاهی هم حجّاج بن یوسف را که مروی است پیش روی‌ش سر می‌بریدند تا اشتهاش باز شود را هم می‌گوییم: «آدم شرّ». به‌گمان‌م ترول‌ها نهایتا به شرارتی از جنس «بچه‌ شرّ» اشاره دارند حالی که ما سربازان اسرائیلی را شرورهایی از جنس «آدم شرّ» می‌بینیم (در تعریف «ترول» به معنی مزاحم اینترنتی، شاید مفاهیم کلان ِ «شرّ» را هم شامل شود، اما کاربران اینترنتی از این تصاویر، معمولا مفاهیم خرد و کودکانه «شرّ» را استنباط می‌کنند.)


من وقتی این مجموعه را می‌بینم، ناگاه یاد همان صحنه‌های خنده‌دار می‌افتم. صحنه‌هایی که دردهایی کشیده می‌شوند اما ما به آن می‌خندیم. گمان می‌کنم این‌جا «واقعه»ای در جریان است: واقعه «تنش میان سربازان و شهروندان». واقعه‌ای که با خون و درگیری هم‌راه است. اما این پوسترها، واقعه «تنش میان سربازان و شهروندان» را با استفاده از شکلک‌های مضحک ترول، به یک شوخی ساده ـ همان نوع شوخی‌هایی که در زبان عرفی‌مان «شوخی شهرستانی» می‌گوییم‌ش ـ فروکاسته؛ شوخی‌ای که به آن می‌خندیم در حالی که از «درد» گنجشک‌های پناه‌گرفته میان شاخ و برگ درختان تهی هستیم. با خون نمی‌شود شوخی کرد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر