در فیلم «رستگاری در شاوشنک» اندی آدم کارکشتهای است که با زیر و بم بوروکراسی آشناست. رئیس زندانْ پولشویی میکند و اندی را به کار میگیرد. اندی هم امکان ِ مکاتبه با ادارهها برایش فراهم میشود. او هوشمند است؛ از طریق همین مکاتبات، برای خودش هویتی تازه میسازد؛ هویتی که در بانکها و ادارهها ثبت شده است. برای او، برگههای هویتی هم صادر شده است.
* * *
دنیا دنیای تصویرهاست. دنیا دنیای کدها و پسوردهاست. در این دنیا، هر فردْ مجموعهای از دیتاهاست که در یک سرور ثبت شده است. مهم نیست که در عالم ِ واقعیت چگونهای. مهم این است که چه تصویری از خود به جا گذاشتهای. مهم این است که رد پای تو در کجاست. شخصیت ِ تو نه در تعامل مستقیم با آدمها که از طریق شبکههای اجتماعی شکل میگیرد.
* * *
گاهی توی فیسبوک یا گوگلپلاسْ کامنتها یا پستهایی میبینم که در نگاه ِ نخست، من را به شک وامیدارد. نمیتوانم مکانیزمش را بهخوبی توضیح دهم. اما سادهش این است که میان انتظاراتم از نویسندهی اغلب ناشناس و نوشتهش فرق است. خب ... میروم متنش را گوگل میکنم. چندین بار برایم اتفاق افتاده است. متن ِ نویسنده کپیای است از نوشتهای در جای دیگر. در یکی از موارد، فرد کپیکننده چند کامنت از نوشتهی کسی در گوگلپلاس را برداشته بود و در فیسبوک بهعنوان کامنت استفاده کرده بود. در یکی دیگر از موارد هم کسی در گفتوگو با صاحب پست، تکههایی از مطالب یک وبلاگ ِ وزین را کپی کرده بود.
* * *
حالتی را تصور میکنم که کسی با متنهای دیگران برای خودش شخصیتی در فضای مجازی بسازد. کمکم دورهای فرا میرسد که شخصیت اصلی فرد همان است که در همین شبکهها میسازد. کمکم برای فرار از شاوشنگ، باید شخصیتی دیگر داشته باشیم. دورهی حاضر ـ شاید بتوان مدرنیته نامیدش ـ امکانش را فراهم کرده که شخصیتی داشته باشیم که نه خود ِ ما بلکه برساختهای باشد که آگاهانه آجربهآجرش را روی هم چیدهایم.
دستبهکار شوید. افکارتان را منظم کنید. ببینید شخصیت ایدهآلتان کیست. حالا میتوانید کمکم تکههای شخصیتتان را از جاهای مختلف گوگل کنید و در یک پروفایل بریزید. حواستان باشد که منبعی نزنید. باید تلقی شود که آن متنها از آن ِ خودتان است. آفرین ... شخصیت جدیدتان مبارک.