۵ مهر ۱۳۹۲

ما داریم از این ور ِ خیابان می‌رویم آن ور ِ خیابان؛ کسی نمی‌آد؟

یکم
متن زیر را بخوانید؛ می‌گویند ذهن بعد از مدت بسیار کوتاهی، خود را با آن آداپته می‌کند:
i cdnuolt blveiee taht I cluod aulaclty uesdnatnrd waht I was rdanieg. The phaonmneal pweor of the hmuan mnid, aoccdrnig to a rscheearch at Cmabrigde Uinervtisy, it dseno't mtaetr in waht oerdr the ltteres in a wrod are, the olny iproamtnt tihng is taht the frsit and lsat ltteer be in the rghit pclae. The rset can be a taotl mses and you can sitll raed it whotuit a pboerlm. Tihs is bcuseae the huamn mnid deos not raed ervey lteter by istlef, but the wrod as a wlohe. Azanmig huh? yaeh and I awlyas tghuhot slpeling was ipmorantt!
این یکی از مسائل جالب نوروسانیس و علوم شناختی (Cognitive Science) است که چه‌طور ذهن این فرآیند را به سرانجام می‌رساند. نمی‌دانم به جواب روشنی رسیده‌اند یا نه اما به‌گمان‌م فعلا نیاز خاصی ندارم به‌ش. جواب هرچه که باشد، این را می‌توان گفت که ذهن می‌کوشد که از ـ به قول ویتگنشتاین ـ نردبام الفاظ بگذرد و ـ به قول مولانا ـ دانه معنا را بگیرد. برای رسیدن به معنا، خطاها و اشکالاتی را نادیده می‌گیرد. 

دوم
سال‌ها ویراستاری کرده‌ام. یاد گرفته‌ام که در ویراستاری دیگر قرار نیست اسیر معنای متن بشوی. نه‌تنها متن‌هایی مانند متن بالا، بل متن‌های ساده و بی‌اشکال ظاهری را هم باید به دیده تشکیک نگاه کنی که نکند نیم‌فاصله یا حرفی جا افتاده باشد. باید جلوی تمایل ذهن بایستی که بی‌خیال متن نشود و فقط چشم‌ش به معنا باشد. نگاه ویراستارانه باعث می‌شود وقتی متن ِ مورد کارت را می‌خوانی، دائم به خودت نهیب بزنی که توی عمق مطلب فرو نرو! به عبارت‌ها دقت کن! نکند «می‌باشد»ی از زیر چشم‌ت در برود و «است»‌ش نکنی. نکند «می» از «شود» فاصله پیدا کند و قس علی‌هذا. برای من، کتاب ویراستاری‌شده، کتاب خوانده‌نشده است مگر آن‌که در میانه ویراستاری، بعضی جاها را دوبار خوانده باشم؛ یک‌بار به نگاه ویراستاری و باری به نگاه مطالعه.

سوم
جهان را، فرهنگ را، علم را، زبان را و هرچه را می‌شود «ویراستارانه» نگاه کرد و می‌شود «مطالعه‌وار» دید. گاهی لازم است ویراستانه نگاه کنیم اما پیه از دست دادن دانه معنا را به تن‌مان بمالیم؛ گاهی لازم است مثل متن بالا ببینیم؛ چیزهایی را نادیده بگیریم تا معنا را بیابیم. فلسفه شاخه‌های مختلفی دارد. شاخه‌هایی که دوست دارد نگاه ویراستارانه داشته باشد و شاخه‌هایی که نگاه دیگر را می‌گزیند. نگاه دوم کمی رنگارنگ‌تر است.

چهارم
از شما چه پنهان، مدتی است قرارداد ویراستاری‌م با معاونت پیش‌گیری قوه قضاییه معلق مانده. خب بهانه خوبی است؛ نیست؟ کمی می‌خواهم از نگاه ویراستارانه به عالم فاصله بگیرم و چشم‌هام را بشویم. هرچند نگاه ویراستارانه را هم‌چنان دوست دارم و بسیاری موارد راه‌گشا می‌دانم، اما تازگی‌ها فهمیده‌ام که دانه معنا را باید پاس داشت حتی اگر به قیمت انداختن نردبام الفاظ باشد. فتأمل!