چیزی بهعنوان درآمد
دو سال ِ پیش، دوستی برای مصاحبه دکترا رفته بود و با توجه به سابقه او، قبول شدنش حتمی بود. بعدتر برایم تعریف میکرد که در میانه جلسه، یکی از استادان پرسیده بود: "آیا قصد داری برای دانشگاههای خارج از کشور اپلای کنی؟" یادم نیست دوست چه جوابی داده بود اما یادم هست که میگفت این سوال نوعی بار اخلاقی روی گردنم گذاشت. یحتمل استاد دیده بود که رزومه این فرد آنقدر خوب است که در اپلای هم موفق باشد و خواسته بود نوعی تعهد از او بگیرد که اگر آمدی، فکر رفتن به سرت نزند.
از همانروز که این را شنیدم، خودم را جای دوست فرض میکردم و پاسخهای احتمالیای را در نظرم میگذراندم که اولاً بهنوعی استاد را قانع کند و ثانیاً فضا را برایم باز بگذارد که در صورت تمایل، برای دانشگاههای خارج از کشور هم اپلای کنم. آخرین جوابی که بهش رسیدم، تقریبا خودم را راضی کرد که میتواند هر دو خواستهی مرا تأمین کند. فرض کنیم زمان مصاحبه در تیرماه، زمان آغاز دوره دکترا در مهرماه و زمان رایج اپلای، دیماه باشد. جواب احتمالی من این بود:
در وضع امور فعلی ـ تیرماه ـ شرایط بهگونهای است که اپلای کردن را مناسب نمیدانم و اگر وضع امور در دیماه تا حد کافی شبیه همین وضع باشد، اپلای را مناسب نمیدانم. اما احتمال اینکه وضع امور خاصی در دیماه حاصل شود که اپلای به بهترین گزینه تبدیل شود را نفی نمیکنم. (اینکه آیا این پاسخ دروغ است یا راست، بحثی است دیگر).
احساس میکنم این پاسخ، سوال ِ استاد را به جواب مینشاند اما هیچ تعهدی را فراهم نمیکند.
مسئله ازدواج و تعهد ِ آن
با دوستی که دغدغههای اخلاقی داشت، پیرامون اخلاقی بودن ازدواجهای مرسوم صحبت میکردیم. دوست معتقد بود ازدواجهای مرسوم قالبی غیراخلاقی دارند و تعهدی بر گردن فرد میگذارند که فرد لزوما توانایی انجام آن را ندارد. دوست میگفت پیشتر این نظرش را با یکی از بزرگان فلسفه اخلاق ایران در میان گذاشته بود و او هم تقریبا چنین نظری داشته است. اخیرا هم نظر این بزرگ در شبکههای اجتماعی و افواه چرخیده است و بحثهایی را هم پدید آورده است.
بهطور خلاصه یکی از دلایل دوست، اینگونه بود:
شخص ازدواجکننده (مثلا سعید) در سال 92 با انجام عقد رسمی متعهد میشود که سعید ِ سال 1400 نیز پاسخگوی نیازهای طرف مقابل است. حال آنکه ممکن است با تغییر شرایط، قدرت این پاسخگویی را نداشته باشد. پس ازدواج تعهد به انجام کاری است که لزوما قدرتش را ندارد. پس ازدواج یک تعهد غیراخلاقی است.
از یکسو میتوانم با دوست همدلی کنم که شاید چنین ایدهای در جامعه رواج داشته باشد؛ خصوصا وقتی ـ به زعم من ـ به غلط مهریه تبدیل به یک وجه خسارت شده است. یعنی اگر سعید ِ داستان ما، در سال 1400 پاسخگوی نیازهای طرف مقابلش نباشد، به خاطر تخطی از این تعهدش، مهریهای را بهعنوان وجه خسارت باید بدهد. صحبت درباره مهریه زیاد است و به نظرم، بحث پیرامون در این مسئله محدود نمیشود و مجالی دیگر میطلبد. با این حال، اولین سوالی که به ذهنم میرسد چنین است که آیا معقول است امضا کردن سند ازدواج را به چنین گزارههایی فروبکاهیم؟ نمیدانم. اما اگر بخواهیم فروبکاهیم، احساس میکنم به شیوه دیگری نیز میتوانیم برداشت کنیم که ایراد یادشده ـ تعهد به انجام کاری که لزوما قدرتش را ندارد ـ را نداشته باشد.
پاسخ من چیزی شبیه همان پاسخی است که برای استاد ِ مصاحبهگر آماده کردهام. بهگمانم اگر قصد ازدواجکنندگان را واکاوی کنیم ـ و از برخی غفلتهای اخلاقی آگاهشان کنیم ـ میتوانیم امضا کردن سند ازدواج را چنین تعهدی بدانیم:
سعید در سال 92 با انجام عقد رسمی چنین میگوید که اولا ً بنا به شرایط فعلی خودم را پاسخگوی نیاز طرف مقابلم میدانم و اگر شرایط ِ سال ِ 1400 نیز شبیه این شرایط باشد، همچنان پاسخگوی نیاز طرف مقابلم خواهم بود. ثانیا ً احتمال اینکه شرایط سال 1400 بهگونهای باشد که پاسخگوی نیاز طرف مقابلم نباشم را نفی نمیکنم.
بهگمانم اینجا دیگر آن تعهد مشکلدار ایجاد نمیشود. با اینحال کسی میتواند به من نقد کند که مفهوم «شرایط شبیه» تا حدی مبهم است و میتواند دستمایه فرار کردن از زیر مسئولیتها باشد. من جواب ِ مبهمی! برای این نقد دارم اما بهگمانم خارج از حوصله این تأمل است. همچنین شاید قائل شوم که این نوع فروکاهش ِ ازدواج نیازمند تغییرات دیگری هم هست: حق طلاق به زوجه و همچنین تغییر معنای مهریه به آنچه مراد شارع بوده است. اما بحثم را همینجا تمام میکنم.
پ.ن: همانطور که گفتم، کمی دربارهی درستی یا نادرستی این نوع فروکاهشها به گزارهها مرددم. همچنین آنچه گفتم صرفا در مقام پاسخ به همین مسئلهای است که دوست مطرح کرده است و اگر کسی دلیلی دیگر برای غیراخلاقی بودن ازدواج بیاورد، حرف ِمن لزوما در جواب به آن به کار نمیآید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر