پروسبلاگیون یک وبلاگ (+) جالب درباره فلسفه دین و بحثهای مرتبط است. گاهی اوقات نکتههای مفیدی میتوان یاد گرفت ازش. اما مسئله من، یکی از پستهای (+) سابقش است با این مضمون:
Heaven?
Jack loves Jill and Jill hates Jack. They both go to heaven. Do they meet?
من کمی با این سوال و سوالهای مشابه مشکل دارم. گمان میکنم تمام چیزهایی که ما از جهان واپسین میدانیم، به بیان استعاری است. ملکوم* در انتهای مقالهای که به بحث برهان وجودی آنسلم میپردازد، نکته جالبی درباره تعریف آنسلمی از خدا میگوید که مضمونی اینچنین دارد:
«بشر احساس گناه نخستین میکرده است؛ گناهی که بسیار بزرگ است. این حس همیشه همراهش بوده است. برای فرار از این حس، خدا بخشندهای را در ذهن میآورد که فراتر از این گناه باشد. بنابراین خدا را "چیزی که فراتر از آن قابل تصور نیست" تعریف میکند.» (پ.ن1)
احساس میکنم در مورد بهشت و جهنم نیز چنین تعریفهایی داریم: «بهشت، بهترین و جهنم بدترین جاها هستند.» بعد، این تعریفها را گسترش میدهیم. چون همراه بودن با معشوق اتفاق نیکویی است، میگوییم: «در بهشت، عاشق و معشوق در کنار هماند.» و ...
اگر آنچه گفته شد را بپذیریم، نمیدانم پایه تعقلهایی آنچنان در مورد بهشت و جهنم چیست. به نظرم سوالهایی هستند بیپاسخ.
پ.ن1: مضمون کلی را گفتم نهلزوما ترجمه متن را.
* Malcolm, Norman (1960). "Anselm's Ontological Arguments". In John Hick. The Existence of God (Problems of Philosophy
سلام عزیز .
پاسخحذفمن داچ من در پلاس هستم .
متأسفانه دیروز به شما توهین کردم .
با کلمات سخیف خطابتان کردم . و خیال مبارک را رنجاندم .
من که همیشه شعارم رنجیدن خودم بود و نرنجاندن دیگران در این مورد و البته در موارد معدودی بر خلاف مرامم عمل کردم .
البته شا بگذارید به حساب جایز الخطا بودن این موجود دو پا و بنده از همه خطاکار تر .
به هر حال نوشتن این چند خط نه به قصد منزه کردن خودم بود نه به قصد به رخ کشیدن اخلاق . فقط شرمندگی بود که برای زیانکاران باقی می ماند .
باشد که ببخشایید .
اگر شرطی هم برای بخشش دارید سراپا گوشم و عمل می کنم . هر شرطی که در چارچوب اخلاق بگنجد حاضرم انجام دهم .
باشد که با دعای شما امثال من کمتر از صراط مستقیم منحرف شوند .
برادرمی.
حذف