۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱

وقتی ورزش، سلامتی نیست و برهان، ایمان

مدتی است درگیر برخی از برهان‌های مرتبط با خدا شده‌ام؛ دقیق‌تر، از وقتی که پایان‌نامه‌م را شروع کرده‌ام و به برهان وجودی آنسلم پرداخته‌ام. البته این مدت، آن‌چنان پربار نبوده است که بتوانم قاطع حرف بزنم. نهایت چیزی که با کمی اطمینان می‌توانم درباره‌ش حرف بزنم، یکی ـ دو پاراگراف‌ از متن آنسلم است که برهان‌ش را آن‌جا گفته؛ و دیگر هیچ.
با این حال، بی‌که در معرفت‌شناسی دین، صاحب‌نظر باشم، این خط‌مشی را برای خودم برگزیده‌ام:

«آن‌هایی که خدا را اثبات می‌کنند و آن‌هایی که رد می‌کنند، قرار نیست کسی را مومن بار بیاورند یا ایمان کسی را بربایند. تنها کارکردش در حیطه ایمان آن است که فرد را مطمئن می‌کند به گزاره‌ای باور/ایمان آورده است که هنوز کذب‌ش ثابت نشده.»

برهان‌های وجود خدا در سمتی صف می‌کشند و برهان‌های عدم‌ش در کنجی دیگر. دائم با هم می‌جنگند و این وسط ـ با این پیش‌فرض که فعلا هیچ‌کدام به‌طور کامل غالب نشده و شاید هم نشود ـ تنها مرا دل‌گرم می‌کنند که اگر باور پیدا کردم «خدا وجود دارد»، مطمئن باشم که هنوز کذب‌ش اثبات نشده؛ قس‌علی‌هذا در گزاره «خدا وجود ندارد.»
برای خودم مثال می‌زنم که صبح‌ها باید بدوم تا بدن‌م سالم باشد. ورزش کنم تا تن‌درست بمانم. حالا ورزش‌کاری را انگار کن که به المپیک لندن راه یافته است. ورزش حرفه‌ای دیگر هدف‌ش سلامتی نیست؛ حتی مضرات زیادی نیز دارد. المپیک هدف‌ش سلامتی ورزش‌کاران نیست بل از قِبَل حضور ورزش‌کاران، اهدافی دیگر میسر می‌شود: اقتصاد به چرخش می‌افتد؛ تبلیغات گسترده می‌شود؛ شادی ایجاد می‌شود؛ توریسم رشد می‌کند و ...
همین‌ سان است بحث‌های الاهیاتی در خط‌مشی شکسته‌بسته من. اگر قرار بود روزگاری پشتوانه‌ای برای ایمان ایجاد کنند، الان دیگر به المپیک راه یافته‌اند. دیگر کارکردشان چیز دیگری است؛ قرار نیست پشتوانه ایمان باشند. در مقابل، کارکردهای دیگری خواهند داشت. گاهی در میانه بحث‌ها، مدلی شکل می‌گیرد و مسئله‌ای دیگر را حل می‌کند؛ گاهی چیزی گفته می‌شود که نظریه‌ای را رد می‌کند. به‌طور کلی، آوردگاهی شده‌اند برای نظریات. شاید چیزی مثل «پادشاه کچل فرانسه» که صرفا بحث‌هایی را جلو می‌برد بی‌حرفی از سیاست.

پ.ن1: این بحث‌ها بیش‌تر با برهان‌های وجودی می‌سازد. غیر برهان‌های وجودی هم شاید این‌چنین باشند اما ادعاش را ندارم.
پ.ن2: شاید ـ و صرفا شاید ـ نتیجه این گمانه آن شود که ایمان به وجود خدا/باور به نابودن خدا چیزی غیر از برهان و دلیل معرفت‌شناختی است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر