۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

البته باید به «عنوان»‌ها هم دقت کرد


گاهی سر کلاس وقتی استاد درس می‌داد، نصف حواس‌م را می‌دادم به حرف‌های استاد و نصف دیگرش را صرف مقایسه درس با بحث‌های قبلی می‌کردم. حاصل این بازی‌گوشی ما ـ در برخی موارد ـ درس‌های جالبی می‌شد.
*     *     * 
شاید شنیده باشید که می‌گویند لباس تیره مکروه است. حکمی دیگر هم هست که لباس شهرت نپوشید. درست یا غلط‌شان را فعلا کاری ندارم. اما همین‌ها را با هم مقایسه کنیم.
الف) پوشیدن لباسی با رنگ تیره مناسب نیست.
ب) پوشیدن لباس شهرت مناسب نیست.
انگار کنیم کسی لباسی با رنگی خاص پوشید و ره‌گذری آمد و گفت: «لباس‌ت مناسب» نیست. رنگ لباس‌ش به نظرتان چه‌‌‌گونه است؟
این یک مثال ساده بود که من در همان مقایسه‌هایی که ـ بازی‌گوشانه ـ سر کلاس انجام می‌دادم، به‌ش رسیدم و البته آویزه گوش‌م شد که «عنوان‌»ها خیلی مهم‌اند. ممکن است نامناسب بودن این لباس، از آن حیث باشد که مصداقی از عنوان لباس شهرت است حتا اگر سفید باشد.
بعضی اوقات وقتی حکمی می‌کنیم ـ یا در مقابل با حکمی مواجه می‌شویم ـ باید حواس‌مان باشد که به دلیل کدام عنوان آن حکم صادر شده است. آیا به دلیل تیرگی لباس یا به دلیل شهرت بودن‌ش؟ جوانی را تصور کن که در جواب همان ره‌گذر ایرادگیر بگوید: «کجای این لباس تیره است؟ این رنگ‌ش فلان است که از تلفیق رنگ بهمان و بیسار به دست می‌آید و موج‌‌ش فلان است و چشم‌ت اشتباه می‌بیند و چه‌قدر عقایدت‌ مسخره است و ...» انرژی‌ش که تمام شد، ره‌گذر بگوید «البته من‌باب لباس شهرت بودن گفتم.»
در عنوان الف، تیره بودن نامناسب بود اما در عنوان ب، انگشت‌نما نشدن. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، الف و ب این‌ها بودند:
الف') در رنگ تیره مفسده‌ای است.
ب') در انگشت‌نما شدن مفسده‌ای است.  
*     *     *
حالا بیاییم همین دعوا را به حرف‌های دیگر هم تعمیم بدهیم. 
حالتی را تصور کن که هزاران نفر آدم گزاره‌ای را قبول دارند. بعد تو بیایی به آن گزاره توهین کنی. یکی ممکن است بگوید: «ببخشید دوست من! رفتار تو غیراخلاقی است.»
ممکن است جلزوولز کنی و کلی دلیل و برهان بیاوری که آن گزاره نامعقول است و این‌ها نباید به آن باور پیدا می‌کردند. اما بعد از تمام شدن انرژی‌ت، همان طرف بگوید: «البته من‌باب نقض احترام به باورهای آن هزاران نفر ـ و آزار روحی رساندن به آن‌ها ـ گفتم نه من‌باب معقولیت آن گزاره.»

پ.ن1: بحث این‌جا فقهی نیست که کسی بیاید درباره احکام الف و ب و پریم‌هاشان حرف بزند. 
پ.ن2: هدف اصلی بحث، تذکاری برای خلط نکردن مفاهیم بود. حتا مثال آخر هم صرفا مثال است و شاید درست هم نباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر