□P or □~P
که در
آن، مربع نماد ضرورت است و P نماد یک گزاره (اینجا نماد «فردا جنگ
دریایی اتفاق میافتد.) خب اگر این را بپذیریم، چوناین میشود که همه اتفاقهای
آینده، ضروری هستند. وقتی میگوییم ضروری یعنی اینکه هیچ جهان ممکنی را نمیتوان
تصور کرد که در آن، این گزاره صادق نباشد. بگذارید مثالی از ضروریها بزنم تا ذهنمان
باز شود. مثلا همه ما میدانیم که جمله «هر مرد مجردی عزب است» صادق است و میدانیم
هیچ جهان ممکنی هم نیس که مردی مجرد باشد اما عزب نباشد. پس در همه جهانهای ممکن،
این گزاره صادق است. در نتیجه این گزاره ضروری است.
خلاصه
حرف دئودوروس این میشد که هر اتفاقی که در آینده بیفتد، ضروری است و امکان تغییر
ندارد. ارسطو اما با این حرف، مخالفت کرد. گفت درباره جنگ دریایی، این جمله صادق
است:
«ضروری
است که: فردا یا جنگ دریایی اتفاق بیفتد یا فردا جنگ دریایی اتفاق نیفتد.» به زبان
منطقی هم چوناین میشود:
□(P or ~P)
این جمله
معقول است. چون میدانیم هر گزارهای در هر جهان ممکنی، یا صادق است یا کاذب (پ.ن1). کمی اگر دقت کنیم، تفاوت تقریرهای ارسطو و دئودوروس کاملا واضح میشود.
حالا
بیاییم سراغ دعا کردن. دعا چیست؟ دعا از نظر نحوی «امر» است. اما امر به معنی
دستور دادن نیست لزوما. یکی از اقسام امر، جایی است که فردی با مرتبه پایینتر، به
فردی با مرتبه بالاتر امر کند. این قسم را اصطلاحا «التماس» میگویند.
امرها
جزو انشائیاتاند؛ یعنی به محض گفته شدن چیزی را پدید میآورند. امر یعنی خواستن
چیزی که حاصل نیست. مثلا من تشنهام است و آب میخواهم. امر میکنم که آب بیاورید. اما اگر آب در دستانم باشد، امرم تحصیل حاصل است و قبیح.
فرض کنیم
درباره یک اتفاق آینده میخواهیم دعا کنیم. مثلا دعا کنیم: «خدایا! نگذار جنگ
دریایی اتفاق بیفتد.» حالا دیدگاه دئودوروس را اینجا بیاوریم: «ضرورتا جنگ دریایی
فردا اتفاق میافتد یا ضرورتا جنگ دریایی فردا اتفاق نمیافتد.» اگر فردا جنگ
دریایی اتفاق بیفتد، ضروری بوده است. یعنی هیچ جهان ممکنی نیست که در آن جنگ
دریایی اتفاق نیفتد. اما اگر خدا بخواهد مانع از وقوع جنگ شود، باید جهان ممکنی
داشته باشیم که در آن جنگ واقع نشود و خدا آن جهان ممکن را بالفعل کند. اما چون
چوناین جهانی نیست، خدا نمیتواند مانع از وقوع جنگ جهانی شود (پ.ن2). پس دعا
کردن بیمعنی است. از سوی دیگر، فرض کنیم فردا جنگ دریایی اتفاق نیفتد. واقع نشدن
جنگ دریایی ـ طبق گفته دئودوروس ـ ضروری است. یعنی هیچ جهان ممکنی نیست که در آن
جنگ واقع شده باشد. در اینجا هم دعا ـ از آن رو که امر است ـ بیمعنی میشود. چون
گفتیم که امر زمانی معقول است که چیزی در دسترس نباشد و آن را طلب کنیم. اما در
حال حاضر، واقع نشدن جنگ دریایی، حاصل است. خواستن آن، بیمعنی است.
بگذارید سادهتر بگویم. اگر حرف دئودوروس را بپذیریم دعا کردن چوناین حالتی دارد: «خدایا! کاری کن که فردا دو بهعلاوه دو چهار نشود.» یا «خدایا! کاری کن که فردا دو بهعلاوه دو چهار بشود.» در هر دو حالت، دعا کمی نامعقول است.
بگذارید سادهتر بگویم. اگر حرف دئودوروس را بپذیریم دعا کردن چوناین حالتی دارد: «خدایا! کاری کن که فردا دو بهعلاوه دو چهار نشود.» یا «خدایا! کاری کن که فردا دو بهعلاوه دو چهار بشود.» در هر دو حالت، دعا کمی نامعقول است.
وقتی قول
دئودوروس را بپذیریم، دیگر نمیتوانیم برای حوادث آینده دعا کنیم. اما خیلیها با
دئودوروس مشکل دارند؛ با حرفش کنار نمیآیند. پس حرف ارسطو را میپذیرند. ارسطو
گفته بود که ضرورت دارد که جنگ دریای اتفاق بیفتد یا نیفتد. پس اینکه کدام یک
اتفاق بیفتد، ضروری نیست. بنا بر حرف ارسطو، پس امکان تغییر آینده وجود دارد. پس
میتوان دعا کرد و از خدا خواست که در آینده دخل و تصرف کند و آن را به شکلی خاص
درآورد.
تا اینجا
درباره حوادث آینده حرف زدم. اما حوادث گذشته چه؟ بیشتر فلاسفه قبول دارند که
حوادث گذشته ضروری هستند. یعنی حرف دئودوروس در حوادث گذشته را میپذیرند. از این
رو، دعا کردن برای حوادث گذشته، بیمعنی خواهد شد. مثلا هفته پیش اسپمی دریافت
کردهام و نمیدانم سیستمم ویروسی شده است یا نه. نمیتوانم بگویم: «خدایا! کاری
کن که در هفته پیش ویروسی نشده باشم.» چرا؟ چون سیستم در دو هفته پیش یا ویروسی
شده است یا نشده است و امکان تغییر وجود ندارد.
پ.ن1: البته هستند گروههایی که مثلا سهارزشی فکر میکنند. گزارهها را به سه دسته
تقسیم میکنند: صادق، کاذب، نهصادق و نهکاذب. در این حالت، به حرف ارسطو هم خدشه
وارد میشود.
پ.ن2: اینجا به همان بحث کلامی برمیگردد که «آیا خدا میتواند سنگی بزرگتر از خودش
خلق کند؟» یا آنکه «آیا خدا میتواند جهان بدون شر خلق کند؟» در هر دوی اینها،
ادعای متکلمان بر آن است که چوناین جهانی، ممکن نیست. پس خدا نمیتواند خلق کند. اما این نتوانستن، دلیل بر عدم توانایی خدا نیست بلکه نشان منطقی بودن رفتارهای
خداست.
سلام. شاید این مقاله برایتان جالب باشد (مربوط به پینوشتِ دوم).
پاسخحذفhttp://www.thatmarcusfamily.org/philosophy/Course_Websites/Modern_S10/Handouts/Frankfurt.pdf
سلام. پیش از همه باید بگویم از این که فرصت میزبانی شما را دارم هیجانزدهام.
حذفبابت معرفی مقاله، واقعا ممنونم. بسیاربسیار جالب بود. اسم فرانکفورت را فقط دورادور شنیده بودم (در جلسه دفاع یکی از بچهها.) احساس میکنم حتما باید وقت بگذارم و سری به این نوع آثار بزنم.
البته کمی مناقشهبرانگیز مینُماید این نظر. ولی باید کمی بالا و پایینش کنم تا کمی خیس بخورد و تازه درست بفهممش.