۱۶ بهمن ۱۳۹۰

گاهی باید دقیق‌تر نگاه کرد

پنج‌شنبه شب، باشگاه خبرنگاران جوان گزارشی پخش می‌کند که خبرنگار جایی ایستاده و پشت سرش را نشان می‌دهد و چیزی با این مضمون می‌گوید: آدم‌ها پول می‌دهند تا این‌جا بترسند. آن‌جا کجاست؟ جایی تاریک که عروسک‌های وحشت‌ناک از درودیوارش آویزان هستند و نورپردازی خاص‌ش، ترس می‌اندازد توی دل آدم‌ها؛ چیزی شبیه قطار وحشت در زمان‌های دور. 
من سعی می‌کنم روند گزارش را در چند گزاره پشت سر هم بیاورم و بعد کمی درباره‌ش حرف بزنم. رنگ و لعاب‌های خبری‌ش را کنار می‌گذارم و اصل ماجرا را خلاصه می‌کنم. خبرنگار چنین استدلالی دارد: 
یکم: این‌جا جایی است که مردم پول می‌دهند تا بترسند.
دوم: تصویرها نشان می‌دهد که عجب کار عبثی می‌کنند.
سوم: هزینه این برنامه، 15هزارتومان است؛ یعنی یک‌سوم یارانه هر فرد. [تا این را می‌گوید، تقریبا هدف‌ش مشخص می‌شود.]
چهارم: این‌جا جایی است که مردم 15 هزارتومان (یک‌سوم یارانه‌ش) می‌دهند تا به شکلی عبثی تفریح کنند.
پنجم: نتیجه می‌گیریم که هستند آدم‌هایی که یارانه‌شان روی دست‌شان باد کرده است.
ششم: پس چه‌قدر معقول است این حرف که لازم است یارانه بعضی افراد حذف شود. (تمت)
خلاصه آن‌که چون آدم‌هایی هستند که یک‌سوم یارانه‌شان را می‌دهند برای ترس، پس حذف شدن یارانه‌شان معقول است.این تمام ماجرای خبر بود. این‌که بعضی‌ها هستند که یارانه، پول خرد توی جیب‌شان است تسلیم!. اما فعلا توجه‌م به استدلال این خبرنگار است. من کار خاصی انجام نمی‌دهم الان. تنها حالت‌ بسیاربسیار رایجی را تصور می‌کنم که در آن، فرد یک‌سوم یارانه‌ش را می‌دهد تا بترسد اما از سوی دیگر، محتاج یارانه است.
15هزار تومان برای تفریح ماهیانه امری معقول است؛ حتی در میان خانواده‌های متوسط به پایین. این‌که در چه مسیری از تفریح خرج کنند، فعلا محل بحث نیست. خبرنگار اما تصور کرده، کسی که 15 هزارتومان بابت ترس می‌دهد، حتما پول‌های دیگری بابت تفریح‌های دیگر داده است. این یک پیش‌فرض است و البته من قبول‌ش ندارم. خبرنگار چه‌قدر مطمئن است که این آدم‌ها تمام تفریح‌شان در چندماه گذشته همین مورد نبوده است؟ خبرنگار از ذوق رسیدن به نتیجه از-پیش-تعیین-شده، از ساده‌ترین اصول یک استدلال عقلایی چشم می‌پوشد. 
این است مشکل تبلیغاتی ما که قرار بود برای رسیدن به هدف ظاهرا خوب هم از مغالطه استفاده نکنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر