این روزها پستهام کمی رنگوبوی معرفتشناسی گرفتهاند. توضیحم آن است که شروع کردهام متون معرفتشناسی را بهطور اصولی خواندن. هر جا هم که نکته جالبی میبینم، منباب حدیث قیدوالعلم بالکتابة مینویسمش اینجا که یادم بماند. البته نکتهها آنگونه نیست که حتما مخاطب خاص بطلبد.
* * *
سنت معرفتشناسی تلاش میکرد نشان دهد انسان چه کند تا باورهاش موجه باشد. اما سختیهای پیش ِ روی این سنت و سوالهای بیجواب آن، بعضی را بر آن داشت که شاید راه را اشتباه آمدهایم. یکی از این این بعضیها کواین است. کواین گفت معرفتشناسی سنتی جوابگو نیست بل باید معرفتشناسی طبیعی را دنبال کنیم (پ.ن1).
یکی از خوانشهای معرفتشناسی طبیعی استدلالی میآورد که جالب است. این خوانش، سه گزاره زیر را نشانمان میدهد:
(1) ما انسانها چهطور باید باور پیدا کنیم؟
(2) ما انسانها چهطور باور پیدا میکنیم؟ (پ.ن2)
(3) اینکه چهطور باور پیدا میکنیم دقیقا همان روشی است که باید طبق آن باور پیدا کنیم.
این خوانش معتقد است معرفتشناسی سنتی، (1) را مدنظر قرار میداد و دنبال ِ پاسخ ِ آن بود. مثلا پاسخ میداد باید از طریق منابع توجیه باور پیدا کنیم یا بر اساس روشهای اتکاپذیر یا ...
اما معرفتشناسی طبیعی به دنبال پاسخ به (2) است و آن را سوال اصلی میداند. روشش برای پاسخ نیز روشهای روانشناسانه و مبتنی بر علوم شناختی (Cognitive Science) است. به بیانی دیگر، کاملا علمی و تجربی. یعنی میگوید انسان در حالت فلان ِ سلولها و نورونها احساسی به اسم باور دارد و ...
کار معرفتشناسی طبیعی تمام نشده است. او باید نشان دهد که گزاره (3) صادق است. اگر این گزاره صادق باشد، آنگاه لازم است برای باور پیدا کردن، همان روشی را دنبال کنیم که در روانشناسی و علوم شناختی نشانمان میدهند. اما این گزاره چهطور صادق است؟ در اینجا، معرفتشناسان طبیعی از تئوریهای داروینی استفاده میکنند. اینگونه که طبیعت، ما را به مناسبترین روش ِ باور پیدا کردن سوق داده است. آنگونه که جسممان با مقوله باور سروکار دارد، بهترین روشی بوده است که طبق آن حیات ما باقی مانده است.
معرفتشناسان طبیعی معتقدند با صدق (3)، بین پاسخ (1) و پاسخ (2) اینهمانی برقرار میشود. در نتیجه، موضوع ِ علم ِ معرفتشناسی، چیزی نیست جز برخی مطالعات علمی و تجربی در زمینه روانشناسی و علوم شناختی.
پ.ن1: لفظ دقیقی که کواین به کار برده است، Epistemology Naturalized است که در ترجمه چیزی شبیه این است: «معرفتشناسی آنگاه که طبیعی میشود.» اما آنگونه که متداول است، معرفتشناسی طبیعی را به کار بردهام که جایگزینی است برای Naturalistic Epistemology.
پ.ن2: تفاوت دو سوال (1) و (2) واضح است. سوال یکم، سوالی است دستوری (Normative). سوال دوم اما سوالی است توصیفی (Descriptive).
پ.ن3: اینکه ادعای معرفتشناسان طبیعی ِ متعلق به این خوانش در صدق (3) درست است یا خیر، مسئلهای است که نیازمند ارجاع به منابع خودشان دارد. اینجا صرفا گزارشی دادهام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر