یکی از مطالب جالب در «معرفتشناسی»، مسئله دور معرفتی است (Epistemic Circularity). مفاد این مسئله چوناین است که اگر بخواهید استدلالی برای اتکاپذیری منابع توجیه بیاورید، دچار دور میشوید. فیالمثل بخواهید نشان دهید «ادراک حسی» (بهعنوان یکی از منابع توجیه)، اتکاپذیر است. چهگونه نشان میدهید؟ بگذارید مسئله را در «بینایی» خلاصه کنیم. فرض کنید میخواهید اتکاپذیری «بینایی» خود را اثبات کنید. مینشینید روبهروی یک چارت بیناییسنجی (از آنهایی که Eهای کوچک و بزرگ را کنار هم چیدهاند) و آنچه را میبینید، یادداشت میکنید. بعد، نزدیکتر میروید و یادداشتکردههاتان را با خود چارت مطابقت میدهید. اگر درست تشخیص داده باشید، میگویید: «بینایی من قابل اتکاست.» اما اینجا همان دور، رخ مینمایاند. شما به هنگام تطبیق نوشتههاتان با چارت، دوباره از بینایی استفاده کردهاید و فرض گرفتهاید که بیناییتان قابل اتکاست (استنفورد درباره مشکلات حافظه +).
معرفتشناسانی هستند که میگویند مفرّی از این دور وجود ندارد. پس چهطور به اتکاپذیری منابع توجیه دست بیابیم؟ آلستون میگوید درست است که نمیتوانیم از این دور فرار کنیم اما نمیتوانیم بیخیال منابع توجیهی مثل ادراک حسی یا حافظه بشویم. از این رو استدلالی میچیند که بر مبنای عقلانیت عملی نتیجه میگیرد که بهتر است به ادراک حسی و حافظهمان اتکا کنیم. استدلالش چوناین است:
(1) ما راههای زیادی برای ساخت باور داریم؛ اعم از ادراک حسی، حافظه، دروننگری و ... که البته نتایجی مستحکم و محرز به ما میدهند.
(2) خیلی سخت است بتوانیم جلوی این راهها را بگیریم. مثلا خودمان را قانع کنیم که از دیدن یک لیوان بر روی میز، نتیجه نگیر که لیوانی اینجاست.
(3) اما اگر بخواهیم اتکاپذیری اینها را اثبات کنیم، به دور میافتیم.
(4) بهترین راه این است که طبق عقلانیت عملی، اتکا به همینها را ادامه دهیم.
معرفتشناسان دیگری جوابش دادهاند که همین استدلال را برای فردی پیشگویی جاری کن که با زل زدن به گوی شیشهای، آینده را به تو میگوید. او هم مدعی است نتایج مستحکمی با کمک گوی شیشهای به دست میآید و سخت است که جلوی خودم را بگیرم که باور پیدا نکنم و البته در اثبات اتکاپذیریش به دور میافتم؛ پس بهترین راه این است که اتکاپذیر بودنش را قبول کنم.
اما همه میدانیم که چوناین فردی در باورهای حاصلشده از گوی شیشهای، موجّه نیست.
گمان میکنم این ماجرا، چیزی شبیه داستانی است که در فلسفه علم تحت عنوان «مسئله استقرا» مطرح میکنند. آنجا میگویند که دلیل اعتماد به «استقرا» چیست؟ و موافقان ِ استقرا جواب میدهند که استقرا، از آزمونها سربلند بیرون آمده است. بنابراین:
(1) در مورد الف، استقرا کردیم و بعدها دیدیم که استقرا نتیجه درستی به ما داده بود.
(2) در مورد ب، استقرا کردیم و بعدها دیدیم که استقرا نتیجه درستی به ما داده بود.
.
.
.
(n) در مورد nام، استقرا کردیم و بعدها دیدیم که استقرا نتیجه درستی به ما داده بود.
نتیجه: استقرا نتیجه درستی به ما میدهد.
تقریر «مسئله استقرا» چوناین است که در بالا، برای اثبات اتکاپذیری استقرا، از خود استقرا استفاده کردهام؛ به بیانی دیگر، دچار دور شدهایم. در نتیجه راه مناسبی برای اثبات اتکاپذیری استقرا وجود ندارد.
اما موافقان استقرا، همینجا نمیمانند و ادعا میکنند که استفاده از استقرا، خیلی از مشکلات ما را حل کرده است. اینجا دلیل موافقان، دلیلی عملگرایانه و پراگماتیکی است و احتمالا بیجواب خواهد ماند (تا آنجا که دانش اندک من در فلسفه علم یاریم میکند).
خلاصه آنکه در هر دو مورد (هم مسئله اتکاپذیری منابع توجیه و هم مسئله اتکاپذیری استقرا)، هر جور بخواهیم اثباتش کنیم به دور میافتیم. اما با دلایلی از جنس «بهترین تبیین» (IBE) مسئله را حل کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر