چند وقتی است ذهن من درگیر این مسئله است که با شنیدن ترکیب «اخلاق دینی» بسیاری چنین تزی به ذهنشان میآید:
تز رایج اخلاق دینی: اخلاقی که در آن، باید و نباید توسط شارع/خدا/متولی دین مشروعیت بیابد.
در مقابل گمان میکنم میتوان نوع نگاه دیگری به رابطه اخلاق و دین داشت که اتفاقا گمان میکنم بخشی از قرائت رسمی سنت شیعه آن را میپذیرد. برای توضیح منظورم، از واژه «ضمانتاجرایی» اخلاق استفاده میکنم. من آنچنان در اخلاق متمرکز نیستم که بتوانم بگویم اصلا چنین واژهای در اخلاق هست یا نه. اما این واژه را از «حقوق» عاریت میگیرم که بتوانم منظورم را برسانم.
ضمانتاجرایی اخلاق: آنچه فرد را وا میدارد به منظور دستیابی به/دوری از آن، امر اخلاقی را گردن نهد.
در گفتوگویی که سابقاً با دوستی داشتم، چنین برداشت کرده بودم که شاید این مفهوم را با واژه «انگیزه انجام امر اخلاقی» بتوان نشان داد اما من واقعا بیاطلاعم. پس فعلا همان لفظی که خودم تعریف کردهام را استفاده میکنم تا شاید فرجی افتد.
یکی از جایگزینهای «تز رایج اخلاق دینی» در رابطه با ارتباط اخلاق و دین را میتوان چنین به تصویر کشید:
- اخلاق مقولهای است فرادینی؛
- تشخیص «خوب» و «بد» امری است فرادینی؛
- تشخیص امر اخلاقی امری است فرادینی؛
- ضمانتاجرایی اخلاق، بر اساس دین تعریف میشود.
اسم این تز را بگذاریم «تز بدیل». جمع این ویژگیها با هم، چنین است که تمایز میان خداباور و خداناباور در تشخیص امر اخلاقی نیست. بلکه تمایز اصلی در انگیزه عمل اخلاقی است. بدین ترتیب، لازم نیست بپذیریم که گزارههای اخلاقی از آن رو که توسط شارع/خدا/متولی دین بیان میشوند، مشروعیت مییابند. طبق این نظر، مسئله منسوب به افلاطون پیرامون رابطه اخلاق و دین نیز نمود نخواهد یافت. افلاطون پرسیده بود: «اگر خدا به امری قبیح حکم کند، آیا آن امر، حسن خواهد شد؟» چرا مسئله منحل خواهد شد؟ به این دلیل که خدا دخالتی در تشخیص امر اخلاقی نداشته و صرفا انگیزه انجام امر اخلاقی را فراهم میکند.
در سنت شیعه، تنها جایی که من توانستهام معادلی با مباحث اخلاق بیابم، مبحث «حسن و قبح» است که بیشتر مبحثی است کلامی. به نظر میرسد میتوان «تز بدیل» را حمایت کند. از منظر این مبحث، «حُسن/قُبح» عبارت است از «آنچه عقلا از آن رو که عاقل هستند آن را مدح/ذم میکنند». تا بدینجا به نظر میرسد دین تاثیری در تشخیص امر اخلاقی ندارد. اما جایگاه خدا و دین در این بازی چیست؟ آنجا که میگویند: «خدا بهعنوان یکی از عقلا ـ بل رئیس آنها ـ نیز حسن و قبح را مدح و مذمت میکند و مدح و مذمت خدا، بهشت و جهنم اوست.» گویی این نگاه، معتقد است دین امری است که انگیزه انجام عمل اخلاقی را فراهم میکند. بهعنوان مثال، میتوان به نحوه نگاه به احکام ارشادی استناد کرد که معتقدند: «هرچند عقل مستقلا میتواند احکام ارشادی را درک کند، اما دین با تاکید بر آنها برخی افراد که ممکن است محرک لازم از سوی عقل برایشان ایجاد نشود، به سبب حکم دین، تحریک به انجام آن حکم شوند.»
با این حال، بحث تمام نیست. اینکه:
- واقعا انگیزهبخشی دینی لازم است یا نه؟
- در صورت فقدان انگیزهبخشی دینی، آیا امر اخلاقی انحام میشود یا نه؟
و مسائلی از این دست، سوالات بازی هستند که من هیچ ادعایی نسبت به آنها ندارم. کوتاه سخن آنکه میتوان یک نوع نگاه دیگر پیرامون اخلاق دینی نیز یافت که طی آن، دین در مقام ایجاد ضمانتاجرایی اخلاق است و نه دخالت در مقام تشخیص.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر