۷ دی ۱۳۹۱

بق‌بقوی آدمیان؛ چیزی شبیه نون وقایه

چیزی شبیه «نون وقایه» برای برخی مواضع فارسی لازم است انگار. فرض کن بخواهم بگویم: «به او گفته‌بودم». غیر از همین جمله‌بندی، طریقه‌ دیگری هم محتمل است که: «او را گفته بودم» و حالا مفعول منفصل را متصل کنم که: «گفته بودم‌ش».

حالا همین ساختار را اگر بخواهم برای این ترکیب به کار ببرم که: «هیبت‌ش مرا گرفته بود» می‌شود چیزی شبیه این‌که: «هیبت‌ش گرفته بودم». کمی نچسب است است «بودم» و احتمالا کج‌فهمی‌هایی را می‌زاید. در ادبیات روزمره‌مان گاهی این را این‌چنین می‌گوییم: «گرفته بودت‌م» یعنی تایی را اضافه می‌کنیم چونان نون وقایه زِدْنِی.

البته گویا در سنت ادبیات، کاربرد ضمیر متصل اول‌ شخص جمع ـ با وجود چنین کژتابی‌هایی ـ رایج بوده و احتمالا ذوق و تبادر زبانی منظور شاعر را می‌فهمیده است. مثل آن‌چه شیخ می‌گوید: "نه چنان گناه‌کارم که به دشمن‌م سپاری" که منظور: مرا به دشمن بسپاری است نه مرا به دشمن ِ من بسپاری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر