۲۰ مهر ۱۳۹۱

استدلالی عاشقانه ـ مبهم از نظر صدق و اعتبار ـ برای جهان پسین

شاید کسی بتواند برای اثبات وجود جهان پسین، چنین استدلال کند:

در طول تاریخ عاشقان ِ بسیاری زیسته‌اند که ابر و باد و مه و خورشید و فلک نگذاشته‌اند که به معشوق برسند؛ یا بدتر از آن، با وجود گداختگی دل ِ عاشق، معشوق از ماجرای عشق بی‌خبر بوده است. برای سادگی بیاییم چنین حالتی را تصور کنیم که فرهاد عاشق شیرین می‌شود اما شیرین، با خسرو ازدواج می‌کند و از بد ِ حادثه، فرهاد می‌میرد بی‌که از وصال بهره‌مند شود.

فرهاد تا آخرین لحظه زندگی‌ش در فکر ِ خود به شیرین می‌اندیشیده و نمی‌توانسته قبول کند که وصالی به دست نمی‌آید. با خود می‌گفته: "مگر می‌شود این عشق، عبث و بیهوده بوده باشد؟" پس نتیجه می‌گیرد که عمری دگر بباید، بعد از وفات ما را؛ چرا که این عمر طی نمودیم، در حسرت وصال. پس وجود جهان پسین به‌ترین نتیجه است برای فرهاد. از آن‌جا که هر انسانی که عاشق باشد و عشق‌ش مستدام و البته وصالی حاصل نشده باشد، چنین حسی دارد، پس این حس، مختص به فرهاد نیست و عمومی است.

شاید خلاصه استدلال این‌گونه باشد:
1. وجود داشته‌اند عاشقانی که به معشوق نرسیده‌اند و تا لحظه مرگ، در شوق وصال بوده‌اند.
2. چنین عاشقی با خود می‌گوید: "برای‌م متصور نیست که با وجود میل شدید قلبی‌م، هیچ‌گاه وصال حاصل نشود."
3. پس باید آنا ًمایی بعد از وفات وجود داشته باشد که در آن وصال حاصل می‌شود.
4. پس بعد از وفات، جهانی دیگر وجود دارد.

این استدلال، کمی مبهم است البته؛ هم از جهت صدق مقدمات و هم از جهت اعتبار کلی. مناقشه‌برانگیز‌ترین گام‌ش هم سطر دوم است که شاید کسی بگوید، کجا عاشقان چنین چیزی با خود می‌گویند. با این حال، ظاهری پذیرفتنی دارد. اما ته ِ قلب‌م حس می‌کنم پذیرفتن این استدلال، منطقی نیست و صرفا شاعرانه است.

چه تفاوتی است بین این استدلال و استدلالی که برخی متکلمان برای جهان آخرت آورده‌اند مبنی بر این‌که: 
"انسان حس بقا دارد؛ پس، به سبب حکمت الاهی، جهان آخرتی وجود دارد که این حس را ارضا کند."؟

گمان می‌کنم از نظر ضعف و قوه، هر دو در یک اندازه هستند. هر دو از یک مقدمه روان‌شناختی استفاده کرده‌اند. از آن‌جا که در پذیرفتن استدلال نخست، کمی مردّدم، استدلال دوم را هم با تردید می‌نگرم.

پ.ن: در استدلال معروف متکلمان، از "حکمت الاهی" استفاده شده است که قرار دادن چنین احساسی، بی‌دلیل نبوده است. فکر نمی‌کنم این نکته، تمایزی بین این دو استدلال ایجاد کند. چرا که در اولی نیز می‌توانیم به پشتوانه حکمت الاهی استدلال را پیش ببریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر