۱۸ مرداد ۱۳۹۱

تأملی در عصمت

آیه‌های زیادی هست توی مصحف که چنین بیانی دارد از زبان مخالفان پیام‌بر:
"محمد که مثل ما بشر است؛ خدا اگر می‌خواست بندگان را هدایت کند، ملکی می‌فرستاد نه یکی از خودمان را."
گمان می‌کنم برخی از گویندگان این کلام‌، به این‌که خدایی وجود دارد، شاک نبودند بل تنها فرستاده بودن پیام‌بر را نمی‌پذیرفتند با این دلیل.
حالا استدلالی با چند سطر زیر را ببینیم:

1. خدایی وجود دارد که ممکن است پیام‌بری بفرستد؛
2. این پیام‌بر باید ویژگی خاصی داشته باشد که با من ِ بشر تمایز داشته باشد تا او را بپذیرم؛ مثلا «ملک» باشد.
3. اما محمد این‌گونه نیست؛
4. پس محمد پیام‌بر نیست.

این شاید خلاصه استدلال آن مخالفان باشد.
اما به‌گمان‌م کسی که قائل به عصمت پیام‌بر است، همین جا جواب‌ش را می‌دهد که اتفاقا عقلاً پیام‌بر این تمایز را دارد. چون به سبب عصمت، هیچ خطا و گناهی نمی‌کند؛ بنابراین «ملک‌گونه» است.
اما چنین جوابی نداده‌اند.

گمان می‌کنم این دعوا، چنین رخ بنمایاند که مسلمانان با مسئله عصمت احتجاج نمی‌کردند؛ با مسئله عصمت ایمان نمی‌آوردند؛ با مسئله عصمت اعتماد نمی‌کردند. بنابراین این ادعا که: "پیام‌بر باید معصوم باشد تا مخاطب او مردد نشود که این فعل‌ پیام‌بر واقعا فرموده خداست یا ناشی از اشتباه و خطا و گناه." درست نیست. شاید ـ که به گمان‌م هم همین‌طور است ـ برساخته‌ای کلامی باشد که لزوما مطابق نیست.
فتأمل.

پ.ن: البته کسی می‌تواند بگوید حرف مخالفان، از چنین الگویی پیروی می‌کرده:
"این بنده‌خدا که تا دی‌روز بین ما بوده. چه‌طور ممکن‌ه با خدا ارتباط داشته باشه؟!"
و احساس می‌کنم این یک احساس شکی است که همین حالا هم برای ما وجود دارد. مثلا فرض کنید همین الان یکی از هم‌سایگان آپارتمان‌تان بگوید من "مهدی" را همین‌جا دیدم. کمی حس مخالفت در درون ما شکل می‌گیرد که: "مهدی؟ ... این‌جا؟ ... توی خونه ما؟ ... امکان نداره"
در این صورت، استدلال‌شان به نتیجه‌ای که من گفتم نمی‌رسد.

۴ نظر:

  1. آیا طبیعی نیست که مسلمین با مسأله‌ی عصمت احتجاج نمی‌کرده‌اند؟ عصمت از جنسِ چیزهایی نیست که بشود به‌راحتی بررسی‌اش کرد (بر خلافِ مثلاً تبدیلِ عصا به اژدها).

    پاسخحذف
  2. به‌گمان‌م در مواجهه با غیرمسلمانی که به وجود خدا و امکان ارسال نبی باورمند است، می‌توان چنین استدلالی آورد:
    "پیام‌بر باید معصوم باشد تا مخاطب او مردد نشود که این فعل‌ پیام‌بر واقعا فرموده خداست یا ناشی از اشتباه و خطا و گناه."
    این استدلال ـ بر فرض درستی‌ش ـ یک استدلال عقلی است. تلاش فرد مسلمان نهایتا باید این باشد که محمد مصداقی از واژه «پیام‌بر» است.
    اگر این استدلال درست می‌شد و آن برداشت اولیه من از ملک‌بودن هم را هم بپذیریم، آن وقت مسلمین می‌توانستند با این مسئله، احتجاج کنند.
    به عبارت دیگر، نحوه احتجاج مسلمین این‌گونه می‌شد: «بعله ... اگر بپذیرید که محمد پیام‌بر است، خواهید فهمید که او هم از بشر فراتر است و به بیانی، ملک‌گون است.» و این خب تاکیدی است بر حرف مخالفان که پیام‌بر باید چیزی فراتر از انسان باشد.

    اما احتجاج نکرده‌اند. اگر فرض برساخته بودن عصمت را هم بپذیریم، برای من کافی است که بگویم لازم نیست "پیام‌بر باید معصوم باشد تا مخاطب او مردد نشود که این فعل‌ پیام‌بر واقعا فرموده خداست یا ناشی از اشتباه و خطا و گناه." چون صدر اول مسلمانان، بی‌که به عصمت توجه کنند، ایمان آورده‌اند. در صورتی که آن استدلال، می‌خواست زمینه‌ ایمان آوردن را فراهم کند.

    این تمام ادعای من بود.

    پاسخحذف
  3. حرف‌ام ناظر به استدلالِ 4-1 است. می‌گفته‌اند که محمد پیامبر نیست چرا که ویژگیِ برجسته‌ای ندارد. آن‌طور که فهمیدم، شما پاسخی به این استدلال را بررسی می‌کنید: این پاسخ را که عصمتْ ویژگیِ مربوطِ مناسبی است (و معصوم ملک‌گونه است). اعتراضِ من این است که عصمت‌داشتنْ چیزی نیست که به این آسانی قابلِ بررسی باشد. حرف‌تان را قبول دارم که اثباتِ عصمتِ محمد نبوتِ او را هم اثبات می‌کند. (معصوم دروغ نمی‌گوید و محمد مدعیِ پیامبری است؛ پس محمد اگر معصوم باشد پیامبر است. و توجه کنید که همه‌ی قوّتِ عصمت برای این استدلال لازم نیست: همواره‌راست‌گویی کفایت می‌کند.) اما شک دارم اثباتِ عصمتِ شخصِ خاصی ساده باشد.

    مقایسه کنید:

    الف. کسی ادعای پیامبری می‌کند. مخاطبان می‌خواهند او ویژگیِ خاصی داشته باشد که از افرادِ عادی ممتازش کند. او عصایش را رها می‌کند، و عصا اژدها می‌شود. مخاطبان این را می‌بینند. داشتنِ ویژگیِ ممیّـز با احتمالِ مناسبی محقق شده است.

    ب. مثلِ قبل. این بار مدعیِ نبوتْ ادعا می‌کند که ویژگی خاصِ خواسته‌شده را دارد: عصمت. مخاطب چگونه درستیِ این ادعا را بررسی می‌کند؟

    دیگر اینکه (و این ناظر به جواب‌تان با سؤالِ من است) کسی که به استدلالِ 4-1 معتقد است پذیرشِ ملک‌گون‌بودن برایش مقدمه‌ی پذیرشِ ادعای پیامبری است. چنین کسی گرچه شاید بپذیرد که عصمت برای پبامبر لازم است، این را قبول نخواهد کرد که "بعله ... اگر بپذیرید که محمد پیام‌بر است، خواهید فهمید که او هم از بشر فراتر است و به بیانی، ملک‌گون است".

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون. حالا مسئله برای من هم واضح‌تر شد. اما احساس می‌کنم گسیخته نوشتن‌م سبب ابهام شده است.

      من از منظر متکلمان کنونی که عصمت را اثبات می‌کنند، نگاه می‌کنم. این‌ها می‌گویند: "اگر پیام‌بری قرار باشد بیاید، قطعا باید معصوم باشد." دلیل‌شان ـ به ادعای خودشان ـ عقلی است. به‌عبارتی پیشینی است و هرکسی را می‌تواند قانع کند.

      همین‌جا حرف کلی‌م را بگویم که این داستان، نشان می‌دهد حرف متکلمان کنونی بی‌وجه است؛ بنابراین رابطه استلزام بین "پیام‌بر بودن" و "معصوم بودن" برقرار نیست.

      اما توضیح آن:
      فرض گرفتیم که مخالف این دو گزاره را قبول دارد:
      خدا وجود دارد. ممکن است پیام‌بری بفرستد.
      حالا گزاره‌ مورد ادعای متکلمان را به‌ش اضافه کنیم: "آن پیام‌بری که بیاید، قطعا معصوم خواهد بود."
      از این سه گزاره چنین نتیجه گرفته می‌شود:
      ممکن است فردی فرستاده شود که قطعا معصوم است. طبق فرض، اگر معصوم را با ملک‌گون بودن، متناظر بگیریم، می‌توان چنین گفت:
      (الف) ممکن است فردی فرستاده شود که قطعا ملک‌گون است.

      حالا داعیه مخالفان طبق آن آیه چه بود؟ این‌که چرا بشری مثل خود ما آمده است و ملک نیامده است.
      اما مسلمانان می‌توانند پاسخ دهند که طبق (الف) هر فردی که بیاید، قطعا ملک‌گون خواهد بود و بشری مثل من و شما نیست. انسان هست اما خطاکار نیست. به همین خاطر می‌توانند کل استدلال آن‌ها را لغو کنند که لازم است پیام‌بران ملک باشند. یعنی مسلمانان یک حالت سومی بین ملک بودن و بشر بودن وضع می‌کنند به نام ملک‌گون بودن و می‌گویند قطعا هر پیام‌بری ملک‌گون است.

      گام بعدی استدلال مسلمانان این خواهد بود که نشان دهند ملک‌گون بودن خواسته مخالفان را تأمین می‌کند. (طبق فرضی که در متن آمد،) مخالفان می‌خواستند پیام‌بر، ملک باشد تا از آدم‌های خطاکار روزمره نباشد. اما مسلمانان نشان می‌دهند (بر اساس ادعاهای کلامی ام‌روزه) که لزومی ندارد ملک باشد، بل ملک‌گون بودن کفایت می‌کند.

      حالا این‌که نشان دهند که آیا محمد مصداقی از این فرد ملک‌گون هست یا نه، به نظرم گام بعدی است که فعلا نیازی به‌ش نداریم. به همین خاطر شیوه اثبات آن برای ما فرقی ندارد. صرفا اگر مسلمانان به عصمت معتقد بودند، می‌توانستند ادعای کلی مخالفان را مبنی بر لزوم ملک بودن پیام‌بر رد کنند و بگویند نیازی نیست پیام‌بر ملک باشد و ملک‌گون بودن کفایت می‌کند و قطعا هم هرکس که پیام‌بر باشد، ملک‌گون است.

      تا این‌جا ادعای احتمالی مسلمانان بود. اما چنین نکرده‌اند. گمان می‌کنم چنین نکردن‌شان به این خاطر است که اصلا عصمت را آن‌چنان که متکلمان دیده‌اند، ندیده‌اند. یعنی لزومی نمی‌دیده‌اند که پیام‌بری معصوم باشد تا بتوانند با اطمینان به دعوت‌ش پاسخ دهند.

      حالا ادعای جدید من این است که اگر چنین نکرده‌اند، یعنی اصلا آن استلزام برقرار نیست. یعنی لزومی ندارد پیام‌بر، معصوم باشد. چون مسلمانان صدر اسلام، بی‌توجه به عصمت ایمان آورده‌اند در صورتی که وضع عصمت از جانب متکلمان برای آن بود که ایمان آوردن را تسهیل کنند.

      البته این استدلالی که گفتم، ایرادات زیادی دارد در جزییات و بر فرض‌های قوی‌ای مستحکم است که اثبات آن‌ها کار ساده‌ای نیست و حتا شاید نشدنی باشد.
      ببخشید که طولانی شد.

      حذف