۱۷ فروردین ۱۳۹۱

جادوی تمرکز در ورزش؛ خاطره‌ای از کودکی‌ها

کودکی‌هام می‌رفتم باشگاه ژیمناستیک. دقیق‌تر اگر بخواهم بگویم، زمانی که دبستانی بودم. نمی‌دانم چرا هیچ وقت خوش‌م نمی‌آمد از باشگاه رفتن. همیشه وقتی نزدیک سانس‌مان می‌شد استرس می‌گرفتم؛ بی‌هیچ دلیلی. بابا و مامان اجبار می‌کردند و خب آن موقع نمی‌توانستم مخالفت کنم. همین باعث شده بود که کمی از بقیه هم‌دوره‌ای‌هام ضعیف‌تر باشم.
دو تا از حرکت‌هایی که همیشه ضعف داشتم در اجرای‌شان، یکی پیچ ـ نیم‌وارو ـ وارو بود (پ.ن2) و دیگری، پرش از خرک (پ.ن3). توی اولی، آن‌قدر قدرت ضربه پام کم بود که ارتفاع کمی می‌پریدم و فرصت کافی برای چرخیدن در هوا نداشتم. دومی هم وقتی دست‌م روی خرک قرار می‌گرفت، از روی خرک رد نمی‌شدم و ثانیه‌هایی به حالت بالانس می‌ماندم. خلاصه این دو اذیت‌م می‌کردند و مدت‌ها بود که نمی‌توانستم از سدشان عبور کنم.
یکی از جلسه‌ها مربی داشت با یکی از بچه‌ها که استعداد خوبی داشت، حرف می‌زد. می‌گفت ام‌شب که رفتی خانه، تا جلسه بعد توی ذهن‌ت فلان حرکت را تمرین کن. آن‌قدر تمرین کن که تمام ریزه‌کاری‌هاش را حفظ شوی. خب من هم توصیه‌ش را شنیدم. پس، از همان شب تا جلسه بعد، دو حرکتی که در آن‌ها لنگ می‌زدم را توی ذهن‌م تکرار کردم. تمام ریزه‌کاری‌هاشان را مرور کردم. توی ذهن‌م هم توانستم وارو بزنم و هم توانستم به‌خوبی از روی خرک رد شوم. هیجان پیدا کرده بودم که در عالم واقعی هم چون‌این حرکت‌هایی را انجام دهم.
جلسه بعد، ابتدا گرم کردیم و سپس رفتیم سراغ حرکات زمینی. دویدم و پیچ زدم و بعدش نیم‌وارو. قدرت پام خیلی خوب بود. مربی خوش‌ش آمد. گفت کمک‌ت می‌کنم که بعدش وارو هم بزنی. دویدم و پیچ را زدم و نیم‌وارو را و بعد هم وارو را با کمک مربی. خوش‌ش آمده بود. گفت دوباره بیا. دوباره رفتم و تکرار کردم. دیدم می‌خندد. گفت این‌بار کمک‌ت نکردم؛ خودت زدی. بعد از آن، بدون کمک مربی، به‌خوبی حرکت را زدم. اعتماد‌به‌نفس زیادی پیدا کرده بودم.
رفتیم سراغ خرک. همان حرکت اول که دویدم و به خرک رسیدم، پام رد شد و به‌خوبی فرود آمدم. مربی ذوق‌زده شد. آخر جلسه پرسید: «حامد! ناهار چه خورده‌ای ام‌روز که این‌طور شده‌ای؟» خلاصه روز خوبی بود.
جلسات بعد، متاسفانه باز هم همان رخوت افتاد به جان‌م و دیگر نتوانستم حرکات را بزنم. از آن موقع، من ایمان پیدا کردم به تاثیر تمرکز بر پیش‌رفت.
دو ـ سه سال پیش، منچستر و بارسا رسیده‌ بودند به فینال. آن روزها رونالدو در منچستر بازی می‌کرد. حمیدرضا صدر کارشناس برنامه بود. چند دقیقه پیش از شروع بازی، دوربین چهره بازی‌کنان را نشان می‌داد. تصویری از رونالدو و بعد هم نمایی از ژاوی. صدر ـ انگار که نکته جالبی یافته باشد ـ با هیجان گفت: «نگاه کنید رونالدو و ژاوی را! هر دوی‌شان ته‌ریش دارند. نشان می‌دهد که چند روز است اصلاح نکرده‌اند. این یعنی تمرکزشان کلا روی بازی است.» و من که قدرت تمرکز را فهمیده بودم، نکته حرف‌ش را با گوشت و پوست‌م لمس می‌کردم.
دی‌شب بازی استقلال با الجزیره بود. چهره بعضی‌ از بازی‌کنان استقلال، به شکل محسوسی عوض شده بود و مدل موی‌شان تغییر کرده بود. یاد حرف صدر افتادم؛ اگر بخواهم تسامحا آن را تعمیم بدهم به این بازی، باید بگویم که این‌ها تمرکزشان به جای بازی بر روی موهای‌شان بود. این یکی از تفاوت‌های مهم بازی‌کنان حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای است.

پ.ن1: فریدون زندی گفته است در هیچ جای دنیا گزارش‌گر بازی به ریخت و قیافه بازی‌کنان گیر نمی‌دهد (+). معتقدم اگر گیر نمی‌دهند، اشتباه می‌کنند. نوع ریخت و قیافه بازی‌کنان می‌تواند سرنخ مهمی باشد در تشخیص نوع بازی آن‌ها.

پ.ن2: کمی سخت است که توضیح بدهم حرکت‌ش را. اما فرض کنید کسی بدود و دست‌ش را بچرخاند و روی زمین بگذارد و پای‌ش را بلند کند و دوباره روی زمین بگذارد و حالا از پشت، دست‌هاش را به زمین برساند و دوباره پاش را بلند کند و برگرداند و وقتی پاش به زمین رسید، به هوا بپرد و از پشت در هوا بچرخد و دوباره فرود بیاید. پیچیده شد؟! J

پ.ن3: پرش از خرک آن است که ورزش‌کار مسافتی بیست ـ سی‌متری را می‌دود و روی سکوی پرشی می‌پرد و دست‌هاش را روی خرک می‌گذارد و با کمک دست‌هاش از روی خرک می‌پرد و آن سوی خرک فرود می‌آید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر